سلام دوستان عزیزم امیدوارم شب زیبا و پر عشقی داشته باشید
میخوام یه چیز واقعی و از ته دل بگم — شاید همین الآن که دارم این رو مینویسم چشمام پرِ آب شده، چون فکر کردن بهش قلبم رو گرم میکنه. من، یه دختربچه ایرانی که سالهاست دور از خونهام زندگی میکنم، نزدیک کریسمس قراره با پسری آلمانی ازدواج کنم. ما تصمیم گرفتیم یه چیز ساده و صمیمی داشته باشیم؛ نه برای اینکه توانایی نداریم، نه برای اینکه کماهمیته — برای اینکه معنیدارتره.
وقتی از بچگی عکس عروسیهای پرزرق و برق میدیدم دلِ کوچیکم یه جا قفل میزد: همه چی جلوی چشم، همه چی برای نمایش. زندگی که بعدش شروع میشه رو کسی نشون نمیده. ما خواستیم با محبت و آرامش شروع کنیم، بدون هیاهو، بدون اینکه دل کسی به خاطر خرجهای بیهوده بشکنه. خواستیم به جای یک شب از زندگیمون، یک مسیر از زندگی بسازیم که به بقیه هم نوری برسونه.
پس تصمیممون اینه: به جای هزینههای لاکچری برای مراسم — میزهای تجملی، دستهگلهای گران و برنامههای نمایشی — پولی که قراره خرج بشه رو به پنج تا مؤسسه حمایت از کودکان اختصاص بدیم. نه فقط پول نقد، بلکه هر چیزی که بچهها واقعاً لازم دارن: پتوهای گرم، لباس زمستونی، کفش، کولهپشتی و لوازمتحریر برای مدرسه، تبلتها یا لپتاپهای ساده برای آموزش، دوچرخه برای بازی و حرکت، بستههای غذایی و ویتامین و داروهای پایهای، اسباببازیهایی که لبخند به لب بیارن و مهمتر از همه فضایی امن و پر از عشق که بچهها بتونن رشد کنن.
همچنین تصمیم گرفتیم برای پنج تا زوج جوان که هنوز چشماندازی برای شروع مستقل زندگی ندارن، جهیزیه کامل تهیه کنیم — از سرویس قابلمه و چایساز تا یخچال، تخت و تشک، ملحفههای نو، و یک کمک اولیه برای ودیعه یا پرداخت چند ماه اجاره. چون باور داریم شروع زندگی برای هر زوج، وقتی با امنیت و امید همراه باشه، آیندهای میسازه که به نفع همهست.
دوست دارم تصویرش رو براتون بکشم: بجای صندلیهای پر از مهمانهای خسته از زرق و برق، دورِ هم نشستهایم، شمعها کمنور و صمیمی، لبخندها واقعی، حرفها از اولین دیدار و انتخابهایی که ما رو به هم رسوند. بعد از مراسم، با هم سفر میکنیم توی اروپا — نه برای نمایش، برای کشفِ همدیگه، برای شناخت فرهنگهای جدید،
وقتی به خانوادم گفتم، اولش فکر میکردن چرا سادهگیری؟ اما وقتی گفتم که این کار به معنی بزرگتریه، چشماشون پر از غرور شد. همسر آیندهم هم از همون ابتدای آشنایی با من همدل بود — برای اون هم معنیِ چیزی که میسازیم مهمتر از نمایِ بیرونیِ یک شب هست. این تصمیم ما فقط یک انتخاب مالی نیست؛ این یک ارزشگزینیه: ما میخوایم عشقمون، پلِ دستِ گرمی باشه برای کسایی که بهش نیاز دارن.
اگه الان داری این نوشته رو میخونی، یه خواهش کوچک دارم: اگه موافقی، این پیام رو با بقیه به اشتراک بذار. نه برای اینکه ما رو تحسین کنن، بلکه برای اینکه ایده سادهزیستی به جای نمایشگرایی پخش بشه. اگه هر کدوممون یه قدم کوچیک برداریم — یه لباس نو، یه بسته کتاب، یه لبخند — دنیا یه ذره بهتر میشه. شاید یک روز، هر عروسی نشوندهندهٔ صدها لبخند باشه نه صرفاً چراغانی و مصرف.
این که دلم میخواد شروع زندگیمون با بخشش و همراهی باشه. امیدوارم وقتی بچههامون بزرگ شدن، بهشون بگیم که روز اولِ زندگی مشترکمون تصمیم گرفتیم به جای خودنمایی، دستاوردِ عشقمون رو با دیگران تقسیم کنیم — و این بزرگترین جشنِ ممکنه.
با تمامِ دلتنگیها و شادیها،
من (دخترِ ایرانیای که با قلبی پر از امید میره سمت آینده)