بچه ها ما داریم طبقه بالای خانواده شوهرم خونه میسازیم.
بعدش اوستا داشت کارمیکردگفت برام ی شربت خنک بزن
(خونه مادرم همسایه خونه پدرشوهرمه)
رفتم ازخونه خودمون ابلیمو گرفتم ، اب و شکرازاونا
شربت درست کردم
شبش که خواستم برم خونه اضاف اون ابلیمو رو بردم خونه شربت نه هاا ابلیمو
حالا پدرشوهرم گفته چرا اضافش برد