ازدواج زیر ۱۸ سال؛ کاریزما یا حمایت خانواده؟
چند وقت پیش بهطور اتفاقی صفحه اینستاگرام یه زوج دهه هشتادی رو دیدم. یادم افتاد چند سال پیش توی یکی از برنامههای افطار شبکه یک مهمان بودن. موضوع زندگی مشترکشون واقعاً متفاوت و قابل تأمله.
پسر متولد ۱۳۷۸ و دختر متولد ۱۳۸۲ بودن؛ از ده سالگی همسایه بودن. وقتی دختر به ۱۴ سالگی میرسه، خودش به پسر میگه: «اگه مردشی، بیا خواستگاری!»
پسر هم با وجود اینکه هنوز دبیرستانی و درگیر کارگری پارهوقت بود و حقوقش فقط ۳۰۰ هزار تومن در ماه بود (اون هم تو سال ۱۳۹۶)، با شهامت و صداقت با پدر و مادر دختر صحبت میکنه.
توی جامعهای که معمولاً خانوادهها برای دختران نوجوان دنبال خواستگار با حداقل لیسانس، شغل رسمی و درآمد مناسب هستن، این ماجرا متفاوت بود. اغلب خانوادهها در چنین شرایطی میگن: «بذار دخترمون درسش رو بخونه، موقعیتهای بهتر هم میاد.» اما اینجا اعتماد شکل گرفت و نتیجهاش، یک ازدواج رسمی و موفق شد.
📌 اینجاست که یه سؤال جدی پیش میاد:
چی باعث شد که پدر و مادر دختر با این ازدواج موافقت کنن؟
آیا این تصمیم حاصل کاریزمای شخصیتی پسر، اعتماد بهنفس، صداقت و بلوغ فکریاش بود؟ یا به خاطر حمایت پشتپردهی خانوادهها بود؟
بعضیها میگن تو این سن، عشق و احساسات زودگذره؛ اما بعضی دیگه معتقدن اگه دو نفر درک و هماهنگی داشته باشن و خانوادهها پشتیبان باشن، سن فقط یه عدده.
✨ جالبه که خیلی از مردهای ۳۰ ساله با تحصیلات بالا، درآمد زیاد و موقعیت شغلی عالی، نمیتونن تو جلسه خواستگاری اعتماد خانواده دختر رو جلب کنن. اما یه پسر ۱۷ ساله تونست!
🔹 بهنظر شما علت اصلی چی بود؟
اگر شما جای خانواده دختر بودید، چه واکنشی نشون میدادید؟
نظر شما درباره ازدواج در سن پایین چیه؟
درباره سرنوشت ازدواج اونها میپرسید
توی هایلایت های اینستاگرام اونها که دیدم
الان این زوج دهه هشتادی صاحب ۲ فرزند هستن
اما دختر متولد ۱۳۸۲ به خاطر ازدواج و فرزند آوری نتوانست دیپلم را هم بگیره
پسر هم شغل اش اوستاد کاری فنی هست و تا پیش دانشگاهی فقط درس خواند و دانشگاه نرفت
نظر شما درباره این مدل ازدواج ها چیه ؟؟