من بامادرشوهرم زندگی میکنم کهتنهاست و ۷۵ سآلشه. تو یه ساختمون ولی کار های خونش همش بامنه چون پادرد داره موقع خواب و برا استراحت میریم خونه خودمون. بخاطر قدر نشناسی ها و بداخلاقی هاش من خیلی ازش دلسرد شدم و مثل سابق باهاش خوب نیستم. واقعا نمیتونم حلش کنم .
امروز بعد چند سال من گوشیمو عوض کردم و با پس انداز خودم یه گوشی سفارش دادم. حالا گوشی مادرشوهرمم یک ماهیه خراب شده بود و وقتی دید من گوشی گرفتم یهو رفت توقیافه . من به شوهرم گفته بودم گوشی قبلیم رو بدم مادرش اونم هزینه نکنه دیگه براش گوشی بخره. تا شوهرم اینو گفت سریع گارد گرفت که نه! من برا خودم میخرم ،گوشی بقیه رو نمیخوام. منم جوابی ندادم .و رفتم بیرون ولی دیدم با شوهرم بحث میکنه که چون زنت با من خوب حرف نمیزنه من دوست ندارم گوشی اونو دستم بگیرم و کلییی بدگویی منو کرده بود و پشتم پیشش حرف زد. واقعا ناراحتم شوهرم خوبه و کلی برا زندگیم زحمت کشیدیم اما مادرش داره روز به روز آبم میکنه . بگین چیکار کنم.