اینکه ده روز بود باهم در تماس بودن فقط تلفنی و من اکانت روبیکای شوهرمو داشتم و پیامارو دیدم دنیا رو سرم خرابشد😭😔ساعت سه نصف شب بود بهم پیام میدادن عاشقانه نبود ولی تقریبا سک سی بود و بیشتر از طرف شوهرم بود ،باهم دعوای بدی کردیم همه خانواده ها فهمیدن اینم به گوه خوردن افتاده بود ک میخواستم تلافی کنم و توروخدا بیخش بهم فرصت بده واقعا از ته دل همو دوشت داشتیم شبی ک میخواس بره جفتمون زار میزدیم و ....
به دختره پیام دادم گف از اول ازدواجتون همیشه زنگم میزده و حرفای دیگه ای که باورم نشد و من گفتم شاید دروغ بگه و واسه همین جدی نگرفتم چون کینه به دل داره
خلاصه نابود شدم ک چجوری تونست بهش اینجوری بگه
گفتم باید حق طلاق رو بدی تا ببخشم چون خیلی همو دوست داریم مخصوصا من که عاشقشم و بخاطرش این اواراگیو تحمل کردم گفته حق طلاق رو میدم ولی باید باهم بریم و قرار شده من یکی دو روز برم پیشش تا بریم کارای حق طلاق رو درست کنیم
ولی چجوری ببخشمش اونم قراره از این به بعد شهر دور باشه پول نداریم که منم برم همیشه باید شک داشته باشم همیشه باید دل نگران باشم من یه دختر جوون ۲۱ سالم از لحاظ زیبایی و اندام چیزی کم ندارم فک نمیکردم بخوام به خیانت شک کنم میترسم از دوری از تنهایی از همه چی میترسم دیگه خدایا😭😭😭