میشه داستان خیانت شوهرمو بخونین و راهنماییم کنین دارم دق میکنم پیاماشون از جلو چشمم نمیره 😭😭🥺
لطفا خواهش میکنم تا اخر بخونین و راهنماییم کنین🥺
برج یک بود متوجه شدیم کلا شوهرمو ورداشتن و بدهی میلیاردی بالا اومد و مجبور شد بره از این شهر و کارکنه تا بتونیم وامی چیزی برداریم بتونه پول بفرسته یه نفر گفتن طلسمتون کردن زنگ زدیم دعا نویس اونم گف یکیو که قبلا پسرتون میخواسته همون براش طلسم نوشته. مادرشوهرم به شوهرم این قضیه رو گف و اونم بشدت ناراحتو عصبی شد چون حرفای دعانویسه خیلی درست بود شوهرم یقین داشت همونا براش طلسم زدن خلاصه بعد یک ماه ک رد شد از این قضایا متوجه پیامای شوهرم و همون دختره که قبلا همو میخواستن شدم اینکه ده روز بود باهم در تماس بودن فقط تلفنی و من اکانت روبیکای شوهرمو داشتم و پیامارو دیدم دنیا رو سرم خرابشد😭😔ساعت سه نصف شب بود بهم پیام میدادن عاشقانه نبود ولی تقریبا سک سی بود و بیشتر از طرف شوهرم بود حرفا باهم دعوای بدی کردیم همه خانواده ها فهمیدن اینم به گوه خوردن افتاده بود ک میخواستم تلافی کنم و توروخدا بیخش بهم فرصت بده ....
به دختره پیام دادم دیدم گف از اول ازدواجتون همیشه زنگم می‌زده و حرفای دیگه و من گفتم شاید دروغ بگه و واسه همین جدی نگرفتم چون کینه به دل داره
خلاصه نابود شدم ک چجوری تونست بهش اینجوری بگه
گفتم باید حق طلاق رو بدی تا ببخشم چون خیلی همو دوست داریم مخصوصا من که عاشقشم و بخاطرش این اواراگیو تحمل کردم گفته حق طلاق رو میدم ولی باهم بریم و قرار شده من یکی دو روز برم پیشش تا بریم کاراشو درست کنیم
ولی چجوری ببخشمش اونم قراره از این به بعد شهر دور باشه پول نداریم که منم برم همیشه باید شک داشته باشم دیگه خدایا😭😭😭
