من حتی دیگه ۳ ماهه خونشون نمیرم دیگه دلم نمیخاد حانوادم باشن ن اینکه ادم بدی باشن نه
از بس مشکلات دارن و زندگیشون ترسناکه مشکلاتشون ترسناکه زندگیشون طلسم شده جایی ک هستن طلسم شده نمیتونم ببینمشون ی چنباری اینا فقط اومدن خونم ازشون میترسم از پدرو مادرم
همه چیشون عجبیه حتی بزورم زنگ میزنم بهشون احوال پرسی
ای کاش اینا خانوادم نبودن کاش پدرو مادرم نبودن
ن ی روز خوش تو زندگیشون دیدن ن گذاشتن ما ببینیم
باورتون نمیشه ولی بعضیا اوقات جوری میشم نسبت بهشون ک میگم ی اتفاقی بیافته بمیرن
با مادرم ک اصلا خوب نیستم ی اخلاقایی داره هیشکی نمیتونه تحمل کنه