تاپیک قبلم توصئح دادم با شوهرم رفتیم بیرون بعد چند روز قهر حرف بزنیم که باز دعوامون شد.زبونش تنده یسری حرف بارم کرد من ناراحت شدم پیاده داشتم برمیگشتم. زنگ زده به بابام و بابای خودش اومدن خونمون اصلا یه وضعی بود😔خیلی ناراحتم دعا کنید نفسام به فردا صبح نکشه. مادرشوهرم خیره خیره نگام میکرد و همش پشت پسرشو میگرفت بعدم گفت دختر برا پسر من زیاده و اینا زندگیشون نمیشه ازدواجشون اشتباهه. عقدم