گفته بودم حالم خوب نیس حالت تهوع و فشار پایین بارداری دارم نمیام مراسم ناراحت شد و با حرص رف
بعد که برگشت اومد بالا من رفتم اتاق لباسم مناسب نبود
از دمدر به شوهرمگوشیشو نشون داد
بعد زودی پرسید سمیرا خونه نیس؟؟؟؟با لحنخیلی چندش
بعد تا من بیامرفته بود
حتی از شوهرمم نپرسید حالش چطوره بهتر شده
هرجا هممیشینه بد منو میگه حتی الانخواهرشوهرامم میدونن حالمبده زنگنزدن
تا دیروز خودشونو مبکشتن باردار شو دیگه
خواهرشوهرام خوبن ولی اینانقد بد منو میگه از چشم اونامانداخته