تو خوابم یه خانوم چاق با لباس محلی اومده بود بهم میگفت من مُردم و فامیل پدربزرگتم به مامانت بگو برام خیرات کنه خیلی نیاز دارم
اسمشم گفت ،بیدار شدنی اسمشو یادم رفته بود چیه به مامانم گفتم ولی
عصر دوباره خوابیدم اینبار خاله م اومده بود تو خوابم گفت اسمی که یادت رفته( فلانه ) ولی باز بیدار شدنی یادم رفته بود چی گفته🤦♀️🤦♀️🤦♀️
خوابم خیلی عجیب بود
ولی مامانم گفت باشه براش خیرات میکنم حالا به نیتش هر کی بوده