ایست کرد کنارمون وانتی آدرس پرسید الکی آدرس یه محله دیگه رو هم پرسید نفمیدم چی گفت خواهرم بهش گفت ما نمیدونیم
بعد اجیم زود رفت جلو اونم یهو برگشت گفت ماشالا ب این خوشگلیت قدر زیباییتو بدون و همینطور با دست آروم میزد تو صورتش
من انگار آب یخ ریختن روم اولین بار بود که اینطوری با همچین مرد هایی مواجه شدم چرا این کارو کرد قصدش چی بوود چرا اینا اینطورن بچه ها من حس بد دارم بخدا 😭