خسته ام ……
ی چی بگین بخوابم
غم هجوم اورده
خواب ندارم
من غمگینم همسرم میخاد فردا بره کربلا دلم تنگ میشه واسش
در حال حاضر سه نفر هستن دوست دارم یجوری بترکن شب و روز مثل من خون گریه کنن.
فقط واگذارش کردم به خدا انقد راحت سرکارم گذاش و با احساسم بازی کرد خدا براش نسازه
حتی وجدانم نداش
مادرشوهرم که خدانگذره ازش
منم خستم
کلا حس و حال خوب ندارم
دوست پسرم ک قصدمون ازدواج بود باهاش بهم زدم بعد حالشو دیدم ناراحت شدم بهم قول داده تغییر کنه همونجور ک من میخوام
هم دلم ب حالش میسوزه موندم
هم دلم ب حال خودم
هم اینکه ایندا ام چجوری میشه
هر کس دلم را شکست خدا اینجور براش ساخت که تو کف ساختنش موندم
شوهرم ماهی دو روز مرخصی داره تک و تنها تو خونه بشدت وابسته ام و ضعیف دیگه بریدم
بابام اذیت مون میکنه
نتایج کنکور لعنتی هم نمیاد
و اخریش دلتنگ‌کسیم ک ازش متنفرم نمیدونم‌همچین تضادی رو تجربه کردین یا ن
لعنت به همه شون که بدبختم کردن ، لعنت بهشون که الان باید باردار بودم ولی باعث سقط جنینم شدن ، لعنت بهشون که الان باید تو خونه خودم بودم ولی در حال جداییم ، لعنت بهشون که با دروغ و فریب بدبختم کردن ، لعنت بهشون که از شدت و غم و غصه نمیتونم گریه کنم هنوز مغزم تو شوکه لعنت بهشون......😔
خسته م خدایا خیلی یا کمکم کن زندگی خوبی بهم بده یا راحتم کن ببرم اون دنیا...
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
