2777
2789
عنوان

با مادر شوهرم سر بچم دعوای بدی کردم

| مشاهده متن کامل بحث + 925 بازدید | 45 پست
یعضی ها شیرشون آبکی هست بچه بدتر مریض میشه باید شیر خشک بدن حتی بین دو تاخواهر هم فرق داره

مال من اب خالی بود هرچی رژیم و شیر افزا و‌کشاوره رفتم نمیومد اصلا

خب بچم وزن نگرفت مجبور شدم بدم 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تنها راهش دوری ازشونه و اینو درک کنی که آدما خیلی حرفا تو عصبانیت و حسادت میزنن و نباید مدام با خودت ...

اینکه میشینه میگه شوهرت شده حمالت از روی‌حسادت محضه

اگه دلسوز بود خوشحالم‌میشد که پسرش هوا عروسش رو داره

میگه شوهرت شده حمالت همش بچه دستشهمنم گفتم زندگی‌مشترک‌اسمش روشه من امتظار دارم باید کمکم کنه


بگو‌همسرم مسئولیت پذیر مرد عاقل نگو انتظار دارم 

ک همسرت بره سمت اونا 

همسرت توجه تایید شمارو‌بگیره نمیتونن دخالت کنند

  اگر بخواهی به هرچیزی که به تو گفتهمی‌ شود، واکنشی عاطفی نشان بدهیبه «رنج بردن» ادامه خواهی داد.  اگراجازه دهی کلماتِ دیگران تو را کنترلکند، هرچیز دیگری هم تو را زیر سلطهخواهد گرفت! نفس بکش و بگذار بگذرد ...!!

خیلی به حرف دیگران اهمیت نده بزار انقدر بگه تا خسته گاهی باید خودتو به نشنیدن بزنی 

همین که همسرت همراهیت میکنه و ازت طرفداری کرد کافیه 

فکر نکن فقط مادرشوهر تو اصرار بیجا داره همشون همینن از جمله مادر شوهر خود من 

با اینکه دوقلو داشتم بازم اصراااار که شیر خودتو بده !!

هی میگفتم نمیرسونم ، نیست میگفت بده 

من میگفتم نره میگفت بدوش !!!!!

دیگه بعد کلی کش مکش و اعصاب خوردی دیدم فایده نداره  

تو سرشون نمیره کار خودنو کردم و توجهی نکردم به حرفاشون 

بخدا من انقدر خشن و‌عصبی نبودم سر بچم نمیتونم کوتاه بیام

نبایدم کوتاه بیای ،من اون دوران پر از استرس بودم،شیر داشتم ولی ابکی بود بچه همش گریه میکرد ،جیغ میزد درست سینمو نمیگرقت ،دو سه ساعت مینشیتم یکسره بهش شیر بدم شاید سرجمع ۵ دقیقه میک میزد  ،یه شب عمم گفت گرسنشه امتحانی بهش شیرخشک بده ،۱۱ شب شیر خورد بقدری سیر شد تا صبح خوابید بچم .حالا بیا به این خان باجی ها حالی کن 

نبایدم کوتاه بیای ،من اون دوران پر از استرس بودم،شیر داشتم ولی ابکی بود بچه همش گریه میکرد ،جیغ میزد ...

اسم خودشونو میزارن دنیا دیده با تجربه

ولی وقتی یه بچه متفاوت میبینن براشون انقدر هجیب هست دربارش اطلاعاتی ندارن و قدرت درک استدلال ندارن 

من نمیدونم این چهارتا بچه رو چجوری بزرگ کرده که همه چیییییی براش تازه و عجیبه

بابت اینه داماداش محل سک به دختراش نمیدنشوهرم برام گل گرفته بود باور نمیشد بی دلیله همش میکفت نه یه ...

نمیدونم چشونه ،بابا پسرت خوشحاله دلش خوشه به زندگی  که داره اینکارارو میکنه ،برادرم خونشو زده بود به اسم زنداداشم ،مبارکشون باشه ،اونوقت همه میگفتن چرا داداشت اینکارو کرده ،والا اگه حرفی زده باشیم ،چطور داماد به نام خواهرمون میکنه خوشحال میشیم .حالا این بنده خدا زنداداشم زندگی جمع کن و زرنگه ،بعد ۱۰ سال زندگی نصف خونه به نامش شد 

بچه من طبق تشخیص دکتر به پروتئین گاوی و خیلی چیزا حساسیت داشت منم یه رژیم ضد رفلاکس گرفتم . مادرشوهرم همه بچه هاشو با شیر خشک بزرگ کرده . بعد موقع رژیم‌ من با خواهر شوهرم نشسته بودن . دخترش میگفت ما اینجوری نبودیم بودیم؟  اونم گفت نه اینجوری نبودید 

 گفتم مگه اینارو شیر خشک ندادی؟؟ گفت آره.  گفتم پس هیچ ربطی نداره . اینا کارشونه مقایسه های بیخود و اعصاب خردکن . الان دخترم ۸ سالشه ولی حرفاشون یادم نمیره . 

انگار من مرض داشتم کلی به خودم سخت بگیرم و رژیم بگیرم. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

حرف بزنیم❓

h2oسایت | 15 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز