میفهمم چی میگی
شوهر من امشب شب تولدم بود با هزار تا پیام خودمو کشتم ی کاپ کیک گرفت جر خورد
اتفاقا گفتم به پسره همسایه هم بیاد ببینه شوهرم منو دوست داره کیک گرفته ولی این فقط رفت رو اعصابم
خواستم پسره بفهمه شوهرمو دوست دارم با تمام کثافت کاریاش
خدا ازش نگذره گند زد جوری رفتار کرد خواست بگه با پسره ارتباط داری
البته این شکش از خیلی وقت پیش هست خودش توهم میزد من اصلا پسره نگاه نمیکردم
صحبت کردن پسره با من تقریبا ی هفته میشه
ولی این عوضی تحملشو نداره