و جاریتون،و بااونا رفت و امد کنه و اونا رو توی روضه و مهمونی و اینا باهم دعوت کنه بجز شما چه احساسی بهتون دست میده؟دوست صمیمی خواهرشوهرم بود از اول البته همکلاسی بودیم هرسه نفرمون،بی دلیل بامن دشمن شد الانم که کلا قطع ارتباطه نیومد بچمو ببینه،شوهرشم با برادرشوهرم دوسته و خودشم باجاریم خیلی صمیمیه،امشب مادرشوهرمو جاریمو خواهرشوهرمو روضه دعوت کرده بوده نکرده اسمی ازمن به زبون ببره حالا منکه نمیرفتم،خیلی کفری ام ازش،حالم ازش بهم میخوره،ی جوری دلم میخاد زهرمو بهش بپاشونم نمیدونم چجوری،خودشو انداخته وسط خانواده شوهرم و داره منو میچزونه،بچه هارو گفتع منو اگه توگروه اد کنن یا بیارن تومهمونیاشون اون میره،براهمین من دورهمی دوستامم ازدست دادم،نمیدونم بخاطر خواهرشوهرم که بام لج و دشمن بود اینجوریه بام یا بخاطر شوهرمه که نرفت خاستگاریش..کلا نمیدونم براچی داره میسوزه اینقدر ازمن
حتما ب شوهرت چش داشته
لابد سوخته ک شوهرت نرفته بگیرش ...واقعا خرابه؟؟؟اگ خرابه شما باید این کارارو بکنی ب هیچ عنوان باهاش روبرو نشو و محل سگ هم نزار لطفا حتی توی چشماش نگاه نکن
تو زندگیتون رفتار و کارهاش تاثیری داره ؟
اگه نه اصلا اصلا خودت رو در گیر نکن
دوستانتون اگه می خواستند با شما رابط داشته باشند معطل اجازه ایشون نبودن پس اونا هم دوست شما نیستند که ناراحت دورهمی هاشون باشی
اوناهم اکثرا بامن بدن پنج شش نفرشون..بقیه بامن خوب بودن..چندنفری این خبرو به گوشم رسوندن که این اشغال اینطور گفته که من نباشم...نه توزندگیم تاثیری نداره گلم ولی وقتی میرم خونه مادرشوهرم اسم و ذکراونه و مادرشوهر و جاریم هی میخان از طریق رفتارا و کارای اون منو بچزونن،مثلا هی میگن فرداشب فلان جا دعوتمون کرده باید بریم..این اش ها رو مادرش داده برامون ومثلا اصلا بمن تعارف نکنن یکم ازاون آش بخورم..یعنی میخان بگن من چقدر منفورم..متوجهی چی میگم؟منفور توچشم همه ام
حرف پشت سر جاش همون پشت سر بی تفاوت باش
در مقابل خانواده همسرتم اصلا عکس و العملی نشون نده نهایت یه لبخندی بزن یا بگو دستشون درد نکنه تمام
بلاخره ذات بد یه جای خودش نشون می ده
شبی که اونا مهمونی دارند شما سعی کن برای خودت برنامه ای داشته باشی ذهنت درگیر رفتارشون نکن
من نمی دونم ما انسان ها از بد بودن چی نصیبمون می شه با ای عمر های کوتاه چقدر راحت دل هم رو می شکنیم
