دو راهی نه هااا ده راه
نمیدونم به خواستگار اجازه اومدن بدم تا از این خونه زود تر برم ولی دلم نمیخواد دیگه با کسی همکلام بشم
هنوز داغ عشق قبلی رو دلمه ،دیگه نای ادامه دادن ندارم
یا
بشینم درسمو بخونم و مریض داری و بچه داری و... هزار یک کوفت و زهرمار دیگه رو تحمل کنم و قیافه نحسمو ببینم
میترسم بخاطر اینکه از این خونه رها بشم با کسی ازدواج کنم که روزی هزار بار آرزوی مرگ کنم
نه میتونم بمونم نه میتونم برم ،هرکار کردم دانشگاه راه دور قبول بشم و خوابگاه بمونم نشد که نشد
میخوام خودکشی کنم دلم برای مامانم میسوزه که بعد من داغون میشه
حیرون و سرگردون دو عالمم،کاش ته این اذیت شدنام و صبور بودنم قشنگ باشه🥲
#درد_دل