بالاخره پاگذاشتم رو دلم و ازش دل کندم ک خدافظی کردم البته اون باز پیام صبح بخیر داد من دیگ سین نکردم و اونم دیگ هیچی نگفته تا الان چون میدونین بهم چی گفته بود؟؟گفته بود میخوایی بری برو مگه من به زور نگهت داشتم؟برو با هرکی میخوایی باشی باش چه مجازی چه حضوری
قبلشم بهم گفته بود حالم از حرفات بهم میخوره هیچ حرف مفیدی نداری بزنی یا از روزمره هات میایی میگی یا از خاطراتمون یا راجب احساسات حرف میزنی توهیچ چیزی به من اضافه نکردی گفت ما راهمون ازهم جداس تویه آدم خجسته و بی هدفی اما من موفقم و هدف دارم تو فقط توقع محبت و عشق داری انگار کل رابطه همینه من موظف نیستم بهت محبت کنم از بابات بخواه
گفت من دیگ ذوقی ندارم برات سردم کردی تواین رابطه دوست داشتمم کمتر شده و مقصر همه چیز خودتی
یعنی ذره ایی اون توهیناش و تحقیرکردناش و بی محبتیاشو گردن نگرفت..🙂🙂
بعدم گفت من نمیرم از رابطه اگ تو میخوایی بری برو
منم دیگ دلم طاقت نیاورد و رفتم
ولی خیلی حالم بده انگار یه تیکه از قلبمو کندم
بخدا من خیلی دوسش داشتم خیلی صبوری و سازگاری داشتم باهاش که هیچ دختری حاضر نیست تحمل کنه تاپیکای قبلمو ببینین میفهمین
ولی دیگ نتونستم
اونم دیگ پیام نداد💔🙂