برگشتم خونه خودم موقتا تا تصمیم نهایی رو بگیریم

دخترت انقدری بزرگ هست که کنسل شدن سفر رو متوجه بشه ؟ شاید از اون نظر گفته 

چون بچه داری به همه جوانب فکر کن و بعد فکر جدایی باش

اگر بچه نداشتی میگفتم یه درصد شک نکن برای جدایی

میترسم شوهر کنم هرروز که میگذره ترسم بیشتر میشه

متاسفم منم کشیدم درکت میکنم

تصمیم نهایی باخودته تو‌شرایط و اخلاق و حیا شوهرتو‌میشناسی نه ما ولی الانم زود وا نده که فک کنه دفعه بعدی هم قراره بخشیده بشه،سفرنرو اصلا فعلا،ازشم امضای محضری بگیر  که دیگع خیانت نکنه و اگر کرد شرایطم‌ذکر کن براش پدرشو دربیار

با عقلت انتخاب کن هیچوقت بخاطرحرف مردم ازدواج نکن یا فشار خونوادت مجرد موندن موفق باشی بهتر از متاهلی و بدبختی

ببین نمیگم حق نداری ناراحتی و این کاملا حق تو هست ولی دو سه تا نکته تو حرفات وجود داره . اول که مشخصه ادم عاقل و صبوری هستی این خیلی خوبه که جوانبو می سنجی . دو این که خودت میگی شوهرت پشیمون شده و خودش اومده گفته و به عبارتی یه غلطی کرده دیده این کاره نیست ‌برگشته . سوم و از همه مهم تر بچه هست . بالاخره تو وقتی بخوای تصمیم اخرو بگیری یه مساله مهم زندگی این بچه هست که تحت تاثیر قرار میگیره . به نظرم در این شرایطی که میگی سفر رو برو اول به خاطر بچه ات دوم این که از فضای خونه ات دور میشی فرصت خوبیه برای فکر کردن و ارامش ذهن . سوم این که اون ماجرای تولد و اینا که میگی خودش یه پل هست بذار همسرت تلاش کنه برای دوباره به دست اوردن دلت بذار تلاششو کنه بعدش هم تو با تراپیستت حرف بزن و به نظر من یه سری قول و وعده محکم ازش بگیر و سر زندگیت وایسا . چیزی که داری تعریف میکنی خطای خیلی بزرگیه و زمان لازم داره ولی هنوز رشته همه چیز پاره نشده پس خودت پشت پا نزن بهش

درسته حق داری بعضیا دیگه نمیتونن بعد خیانت بمونن