الانم تو زندگی هستم ولی با درد و زجر روزم شب میشه، بیشتر تمایلم به حزف نزدنه، بیشتر تو لاک خودمم، بیشتر پنهان کاری دارم، بی پولیم دردام به اون ربطی نداره، من روزی ۵ کیلومتر راه میرم، کفشام قابل پوشیدن نبود حتی بندش هم پاره شد، به اون ربطی نداشت مجبور شدم کفش پاشنه بلند بپوشم تاندون پام اسیب دید بخاطر کشیدگی و یه مدت مثه پا شکسته ها بودم، و بازم به اون ربطی نداشت الان مشکلم بی پولی نیست بالاخره ادم با کم و زیاد میسازه درست میشه، با دردهای دیگه نمیتونم دوست شم درد بی درکی درد بی توجهی درد تحقیر