حالم از این صحنه بهم میخورد امروز برا ناهار خونه مامانبزرگم بودیم کلا زندایی یام دایی هام هنه بودن دایی به شوخی با پسر خالم کشتی گرفت تو دعوا پسر خالم وحشی شد شلوار داییم از پاش در آورد شرتم هم دیگه نمیتونم اون صحنه رو فراموش کنم میخوام برم تراپی؟ 😭چیکار کنم از ذهنم بره
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
۱۴۰۲/۵/۱۳.......☘️☘️☘️ای انکه دوست دارمت اما ندارمت 😔🥀 برسینه میفشارمت، اما ندارمت😔🥀 ای آسمان من که سراسر ستاره ای 😔🥀 تا صبح میشمارمت، اما ندارمت😔🥀 در عالم خیال خودم چون چراغ اشک 😔🥀 بر دیده میگذارمت، اما ندارمت😔🥀 میخواهم ای درخت بهشتی، درخت جان 😔🥀 در باغ دل بکارمت، اما ندارمت😔🥀 میخواهم ای شکفته ترین مثل چتر گل 😔🥀 بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت 😔🥀
😐😐😐مگه دایی هااموال مامانارونمیکشیدن بالااین دایی توشلوارشونتونسته بکشه بالا
😂😂😂
۱۴۰۲/۵/۱۳.......☘️☘️☘️ای انکه دوست دارمت اما ندارمت 😔🥀 برسینه میفشارمت، اما ندارمت😔🥀 ای آسمان من که سراسر ستاره ای 😔🥀 تا صبح میشمارمت، اما ندارمت😔🥀 در عالم خیال خودم چون چراغ اشک 😔🥀 بر دیده میگذارمت، اما ندارمت😔🥀 میخواهم ای درخت بهشتی، درخت جان 😔🥀 در باغ دل بکارمت، اما ندارمت😔🥀 میخواهم ای شکفته ترین مثل چتر گل 😔🥀 بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت 😔🥀