سلام
نمیدونم از کجا و از چی بگم فقط میدونم نمیتونم هیچکاری بکنم همش کارامو ب بعد موکول میکنم مثلا یکساله میخام برم حرم با اینکه ون جلو خونمونه میره حرم ولی هنوز نرفتم هی امروز و فردا میکنم تو کارای دیگمم همینم روز بیشتر کارای واجب خونه رو انجام میدم یه نظافت ظاهری خونه و غذا پختن دلم میخادد تمیز تر باشم دلم میخاد بیشتر برم بیرون ولی نمیتونم اهل دوست و همسایه بازی هم نیستم با کسی نمیجوشم بیحوصلم و فکرم درگیره شاید اکه یه دوست و یه پایه برای بیرون رفتن داشتم خوب نمیدونم شاید اینم بهونس کلا از خودم بیزارم دوست ندارم با اشناهام درمورد این مسئله حرف بزنم دلم خاست ناشناس اینجا بگم حرف ک زیاده ولی نمیدونم چطوری بگم از کجا بگم