خانمای عزیز زن داییم نامزدیه اصلا خونه ی پدرش نمیره خونشون کنار خونه ی ما دارن درستش میکنن بماند ک از برق و آب ما استفاده میکنن برا درست کردن خونشون از طرفی مامانبزرگم با زن داییم دعواش شده اونم از اونجا قهر گرده اومده خونه ی ما همش غذا میپزه دریغ از اینکه حتی یه پیاز بخره
مامانم و بابام جدا شدن و ما پیش هیچکدوم زندگی نمیکنیم منو برادرم جدا هستیم
چیکار کنم شرش کنده شه از سرمون بابام یا نامزدم پول بهم میدن باید همش خرج شکم اینا کنم منم خرج نکنم از داداشم میگیرن
راستش روم نمیشه به زبون بیارم خیلی کم رو هستم راه حل عملی بهم بدین
همشم باید کمکش کنم غذا بپزه یا یاید چیزی سرخ کنم یا یاید برم فروشگاه چیزی بخرم
پوستمم به افتاب واکنش شدید نشون میده ظهر خانوم یادش میاد کاراشو ک برم اینو بخرم اونو بخرم