جاری منم مشابه شما بود شرایطش،، ۵ماه جدا بودن و کارشون به اجرای مهریه کشید دوتا بچه هم با خودش برده بود تازه تمام سندها و دوتا ماشین هم با خودش برده بود (دست بالاترو داشت) ،،، بعد از کلی کشمکش خودش با پای خودش برگشت، حتی شوهرشم نرفته بود دنبالش!
بعدم با اینکه ۳ تا خونه از خودشون داشتن رفتن یه محله جدید خونه اجاره کردن. نمیدونم چی شد که نظرش عوض شد ولی رمز برگشتش فقط چرب زبونی بود. خیلی عزیزم قربونت برم به شوهرش میگه کلی چاخان کرده بود که چقدر تو زحمت کشی و من قدرتو نمیدونستم و ...
تازه وقتی هنوز قهر بودن یه روز صبح یهویی پا شده بود رفته بود خونه شوهرش یکم ناز و نوازشش کرده بود یه تخم مرغ هم براش نیمرو کرده بود گفته بود دلم تنگ شده بود برا باهم صبحانه خوردن فقط اومدم ببینمت و کاری باهات ندارم، دوباره چندبار دیگه وقت و بی وقت بدون بچه هاش میرفت پیش شوهره تا تونست دلشو بدست بیاره،فکر کنم با این چرب زبونی حق طلاقم گرفت از شوهرش