من یادمه تقریبا ۱۱ سالم اینا بود از یه لباس خیلی خوشم می‌اومد ولی مامانم میگف مناسب نیست الانم که الانه حسرتش رو دلم مونده
یکی اینکه دوستام کلاس گیتار میرفتن تو زمان مدرسه ولی خانواده ما مخالف بودن و خیلی چیزای دیگه
هووووو همه چی
خداروشکر یادم نمیاد
لباس سرهمی عاشقش بودم هیچوقت بابام نزاشت بپوشم
دوچرخه
بابام میگفت خوب نیست دختر دوچرخه سوار بشه به جاش اسکیت خرید برام😊
داشتن فامیل خوب
مدرسه غیرانتفاعی دوست داشتم برم نشد
یکیش خیلی عقده اش تو دلم موند خریدن باربی بود
دوچرخه خیلی دوست داشتم
این ک چرا نمیتونم برم هاگوارتز
کلاس رقص نذاشتن برم میگفتن دختر بایدخیاطی اشپزی یاد بگیره.
هرچند نداشتن مادرهم بی دلیل نبود.
الان دخترنامادریم هرکاری دلش میخوادمیکنه همه چی براش فراهم
یادم نیست واقعا
اینکه بقیه خواهر و بردار داشتن و من نداشتم
و اینکه موهام بلند نبود چون فرفری بود
حسرت محبت واقعی از ی نفر ک واقعا دوسم داشته باشه هنوزم ک هنوزه رو دلم مونده
یه اتاق خواب شخصی با تخت و کمد قشنگ
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
