میشینم پیشش همش سکوت اصن حرفی ندارم باهاش کاری ندارم باهاش
عقدیم خسته شدم ازین وضعیت خونش شهر دیگس کم همو میبینیم
احساس میکنم حوصلشو سر بردم
خیلی بده
همش دوس دارم اون شروع کننده باشه تو همه چی
میرم خونشون آدما ساکتین مقرراتی آن اصلا خوش نمیگذره
دوس ندارم بیشتر از ی روز بمونم میگن چرا نمیمونی