وصلت با خانواده شوهرم.
خانواده اش آدم های خوبی نیستند.
پرتوقع ...توقع دارند کلید خونمون دستشون باشه.
توقع دارند بیان خونه ما مسافرت و چندین روز بمونند و من صبحانه و نهار و شام بزارم جلوشون. واقعا خسته شدم. دیگه حوصله مهمان شبانه روزی ندارم.
توقع دارند مادرم هم دعوتشون کنه.
زبان نیش داری دارند.
یکسره تیکه میاندازند.
پنج تا عروس تو خانواده طلاق دادند .
انگار به جای عروس کلفت گرفتند.
وقتی میان خونمون توقع دارند ما آنها را ببریم بیرون بگردونیم.
از من توقع دارند براشون خرید کنم !!!
پول دستی میخوان !!!
خونشون خیلی کم میرم. ولی مثل کلفت کار میکشند.
فامیلاشون زبون نیش داری دارند.
و زبون نیش دار مادرشوهر ....که هیچ چیزی نیستا
خدا خر را شناخت و شاخ بهش نداد ( مادرشوهر)