میخواستم برم پیاده روی بخاطر خیلی دلایل پزشکی یبار سقط داشتم تنبلی تخمدان و...خیلی وقت بود وقت نمیشد برم امروز تصمیم گرفتم ۲۰ دقیقه برم به شوهرم گفتم یکم بچه هارو نگه داره
شروع کرد ب دعوا درست کردن همه چیه زندگیوانداخت گردن من یخچال میوه نیست سرکار میره خستست همه روانداخت گردن من....ابرومو برد رفت تو راه پله هرچی دهنش بود گفت مادرش پدرش همه شنیدن
گفت برو طلاقو فلانو سالی یدونه سکه میدم راحت میشم ازت وو....
یعنی مقصرمنم😭😭😭😭
هیچ نگفتم فقط گفتم ۲۰ دقیقه برم پیاده روی😭😭😭😭