سلام دوستان روزتون بخیر
یکی از دوستام تعریف کرد که با یه پسره اوکی شده بوده و میخواستن برن دیت و پسره به دوستم میگه که با دوستم میام که ماشین داره و گفته دوستمم گفته که یه دختر برای اونم بیاری اینم میگه باشه و
اوکی میشه و تا این که یهو میزنن زیرش و نمیان
خلاصه فهمیدیم که صاحب ماشینه شوهرمن بوده 🙂
و وقتی عکس دوست مو شوهرم می بینه
به دوستش میگه و میزنه زیرش
دوستمم بعدن می فهمه که قضیه اینجوری بوده و ارتباط تموم میشه و این موضوع برای یک ماه پیشه
اونا فکر میکنن که دوستم نمیدونه که طرف شوهر من بوده و
دوستمم روی این حساب به من گفت که حواس مو جمع کنم
ولی فکر میکنم کار از حواس جمع کردن گذشته 🙂
از دیروز که فهمیدم اینقد فکر و خیال کردم که معده م درد میکنه و حالم بده ولی چیزی بهش نگفتم
موندم با این لاشخور و اشغال چیکار کنم ...
شما جای من باشین چیکار میکنین ؟