حدودا یکسال پیش از پسر همسایمون خوشم اومد و طی این یسال خیلی بهش علاقه مند شدم ۲۴ ساعت تو فکرم بود و هرکاری میکردم و هرجایی میرفتم به یادش بودم این یه سال اخیر فقط به امید دیدنش از خونه میرفتم بیرون و وقتی میرفتم بیرون هم توی همه چهره ها دنبال اون میگشتم و هربار میدیدمش قلبم جوری میتپید که تا حالا نتپیده بود . درست زمانی که خیلی بهش علاقه مند شده بودم و بیشتر از هرچیز دیگه ای اونو میخواستم خیلی یهویی خونمون فروختیم و الان ۸ روزه که ازونجا رفتیم و من یک لحظه هم نتونستم اونو از ذهنم بیرون کنم و هرروزم شده گریه کاش بتونم انقدر بهش فکر نکنم به چیش انقد علاقه مند شدم آخه من هیچ توجه و علاقه ای از طرف اون ندیدم
چیکار کنم ؟