من همونم ک خیلیییی از مادرشوهرم کینه داشتم منی ک بشدت خونگرم و دلسوزم ببینید باهام چ کرد ک در برابرش بشدت محافظه کار و سرد هستم جهت محافظت از خود و زندگیم .این اخریا باورتون نمیشه بعد از هربار دیدنش حالت تهوع و معده درد و استفراغ گلاب ب روتون داشتم .دائم تو ذهنم فک میکردم بهش باهاش تو ذهنم میجنگیدم تو خونه حرفش بود...چیزی ک اون مبخاست مطمئنم ک خوشحال میشد منوهمسرم بحاطر اون دعوامون بشه . اما با کمک کتاب شفای زندگی تصمیم گرفتم ببخشمش نبخاطر لیاقت اون فقط فقط بخاطر سلامتی جسم و روحم اما این بخشش دلیل بر صمیمیت دوباره من و جواب ندادن حرف های بیخود ایشون نیست ...
ادامه دارد