از اول هفته تا آخر هفته با ی صاحب کار سگاخلاق دارم کنار میام از ۶ صب تا ۳ عصر یکسره سر پا وایستادم ی لحظه بیاد ببینه بیکارم انگار بدش میاد و نمیزاره استراحت کنم وقتی جمعه میشه میخوام استراحت کنم مامانم مهمونیاش شر میشه شبم هر چی بهش میگم برقو خاموش کن بخوابم گوش نمیده وقتیم برق خاموش میشه مثل الان سر درد وحشتناکمیگیرم چشام درست نمیبینن ولی خوابمم دیگه نمیبره تورو خدا آجیا دعا کنید برام خیلی روح جسمم خسته اس دیگ نمیکشم💔🙏
دقت کردین جملات وارونه چگونه است ؟ (گنج)(جنگ)می شود .(درمان)(نامرد)و(قهقهه)(هق هق )!!!ولی (دزد)همان( دزد)است و (گرگ) همان (گرگ)است و (درد)همان (درد) است...آری نمیدانم چرا (من)(نم)زده است و(یار)(رای)عوض کرده است و (راه )گویی(هار)شده و(روز)به(زور)میگذرد.(اشنا)را جز در (انشا)نمی بینیم و چه (سرد)است این (درس)زندگی.اینجاست که (مرگ )برایم (گرم )میشود چرا که (درد)همان (درد)است"!