شوهرم خیلی روش فشاره خیلی زیاد همش نگران خونمونه و خرجایی که داره
ما تو عقدیم
خیلی وقته مامانم سر جهزیه خریدن داره اذیتم میکنه
شوهرم همه ی وسایلشو خریده اونم بهترینشو مثلا یخچال ساده نوشت دو قلوشو خرید اونم به انتخاب خودم اما مامانم همش داره عذابم میده سر جهزیم
امشب شوهرم گفت من دیگ خسته شدم میخوای گریه کنی و یا با مامانت دعوا کنی دیگ نمیدونم من دیگ نمیتونم تا تونستم پشتت بودم تا میتونستمخودتم خوب میدونی ولی دیگ نمیتونم خودم یه عالمه مشکل و فشار رومه
بعد گفت دیگ بیشتر از این نمیتونم هر چی میخواد بشه بشه
خیلی ناراحت شدم
خانما واسم دعا کنید که با خوبی و خوشی تمام جهزیمو بخرم زودتر برم سر خونه زندگیم به قرآن دیگ خسته شدم
و اینم بگم ما ازدواج کردیماینا رو گفتم تا یذره سبک بشم اینقدر گریه کردمو و بالا آوردم حالم خیلی بده
چسمام داد میزنه چقدر گریه کردم
هیچوقت مادرمو نمیبخشم
امشبم میگذره منم خدایی دارم