سال پیش ۱۳ صفر بود که رفتم برایش جاکلیدی گرفتم نیت کردم ماشین بگیره تا سال بعد چون ارزوش بود ماشین بخره خیلی ذوق داشتم که کی میشه ماشین بخره دو تایی بریم بیرون یعنی ما هم میتونیم ماشین داشته باشیم هر سال براش نذر میکردم و شمع روشن میکردم امسال ماشین خرید اما من پیشش نیستم
جدا شدیم بهم خیانت کرد اون جا کلیدی هنوزم دارم وقتی شنیدم ماشین خریده دلم برای خودم خیلی سوخت من لایق اینا نبودم من پا به پاش میجنگدیم تا برسه به آرزوهاش نخوردم ،نپوشیدم تا جمع کنه اما اون تو اولین فرصت بهم خیانت کرد خیلی بهم بد کرد اشکام بند نمیاد