داداشم همیشه یه جاش درد میکنه همیشهههه ،بیشترشم الکیه و اخ و ناله میکنه
تو جمع یا تو قیافست و با کسی حرف نمیزنه یا یه سره سبک بازی و مسخره بازی در میاره،زنداداشم قبلا دوستم بود قبل ازدواجش همش میگفت از مرد لوس و سبک خوشش نمیاد
وقتی شوهرش اینجوری میکنه چیزی نمیگه ولی تو چشماش میخونم ناراحته و عذاب میکشه
داداش من همش عین پیرمردا داره خرو تف میکنه اه حالم بد شد
یه دونه دوست نداره محض رضای خدا ،از بس مضخرفه
تو فامیلم با همه قهره و تازگیا با ما هم قهره که خدا رو شکر واسه زنش خوشحالم چون انقدر مامانم بهش خط میداد که زنشو اذیت کنه ،فکر کن تحت تاثیر حرفای مامانم نذاشت بره عروسی یه دونه داداشش ،رو زنه حامله چاقو کشید(نه اینکه بزنه واسه اینکه بترسونتش)خیلی خیلی اذیتش کرد اینا یه گوششه
صبح زود میره سرکار میدونم خسته میشه ولی زنداداشم چند وقت پیش میگفت حسرت به دلم موند یه بار ده شب برم بیرون مثل مرغ هوا تاریک میشه حتی اگه نخابه باید بره خونه
تو رانندگی یه سره به این زن استرس میده و به همه فوش میده
من جا این زن بودم طلاق میگرفتم میدونمم خانوادش حمایتش میکنند،بچه داره دخترش دوازده سالشه شایدم به خاطر اون جدا نمیشه نمیدونم واقعا
امشب دیدمش فروشگاه بودیم دیدم تنهایت یه عالمه وسیله با یه کیسه برنج دستشه گفتم پس چرا تنهایی داداش کو گفت کمرش درد میکنه تو ماشینه ،نذاشت کمکش ببرم تا ماشین چون میدونست داداشم حرف بد بهم میزنه