تقریبا دوسال پیش یه آقایی سر راهم قرار گرفت که ۱۷ سال با من اختلاف سنی داشت🤦♀️🤦♀️(خواستگاری اومده بود) و بخاطر سنش ردش کردم
بعد یکماه دوباره اومد کلی زبونم ریخت،من مثل مجنونا شده بودم نمیتونستم از فکرش بیام بیرون
اگه نمیدیدمش و باهاش حرف نمیزدم حالم بد بود،وقتی باهاش حرف میزدم حالم بدتر بدتر بود در حدی که گلاب به روتون استفراغ میکردم
یه ۲۴ ساعت اصلا ازش خبری نبود ،منم قرآن برداشتم کلی قرآن خوندم
وسط،قرآن خوندن یه دفع به خودم اومدم
گفتم: من دارم چکار میکنم😶⁉️⁉️⁉️تازه ویندوزم اومد بالا
یک ساعت بعد تکست داد و من بهش گفتم دیگه بهم زنگ نزنه و...تموم شد
بعد تو پیجش نگاه کردم دیدم کلی دعا نویس و فالگیر فالو داره
نمیخوام قضاوت کنم،ولی یه حسی بهم میگه دعا گرفته بود