ترو خدا داستانمو بخونید و کمک کنید چی کار کنم

سلام دوستان 

من با یه آقایی ۸ ماه بودم خیلی همو دوست داشتیم 

من براش هیچی کم نزاشتم حتی  براش غذا میپختم 

روزی که یه ریال نداشت من بهش میگفتم بیا کارتمو ببر 

روزی بود که میخواست از رفیقش پول ببره من براش پول واریز کردم که غرورش نشکنه پیش کسی

حالا ۱ ماه پیش آقا بعد ۸ ماه رابطه خوب یهو اومد گفت می خوام برم مهاجرت کنم تو باید چند سال صبر کنی تا بیام و ببرمت چون الان نمی تونم بیام خواستگاری کار ندارم

دعوامون بالا گرفت چون بحث مهاجرتو پنهون کرده بود 

 گفت باشه پس نه تورو انتخاب میکنم نه خانوادمو چون خانوادم کل سرمایشونو گذاشتن تا برم 

میرم شهر دیگ حمالی میکنم و ازتون دوری میکنم بهم زنگ نزنید 

من هر چی التماس کردم که نه اینکارو نکن فایده نداشت 

حالا ۴ روز پیش پیگیر شدم یجورایی فهمیدم اصلا نرفته جایی و شهر خودمونه شک کردم گفتم بزار با پیچ فیک امتحانش کنم اون حرف میزد میزد و در واقع خودمو جای به دختر دیگ زدم و شخصیت خیالی ساخته بودم

منو بگو ایقد خنگ بودم چون پیجمو باز بود یه دونه از فامیلا پیجو فالو کرده بود این فهمید چون واقعا سادم

اومد زنگ زد هر چی اتهام هرزگیه به من زد 

گفت این پیج رو داشتی حتما و باهاش با بقیه لاس می‌زدی و تو معلوم نیست با چند نفر بودی هر چی گفتم ترو خدا اتهام نزن فایده نداشت گفت باشه برو با بقیه لاس بزن  خداروشکر که رابطه رو تموم کردم 

الان بعد اون تماس بهش گفتم تو اتهام هرزگی زدی چیزی نگفتم اتهام لاس زدن زدی بازم نگفتم  ولی به خدا می‌سپارمت خدافظ

حالا پیام داد مراقب خودت باش