اگر برگردید عقب ینی به مجردی دیگه هیچ وقت ازدواج نمیکنید باهاش من امروز گفتم بهش گفت انقدر بهت سخت میگذره گفتم به شدت ناراحت شد خب دروغ بگم وقتی دیگه هیچ حسی به این زندگی ندارم انقدر که دلم میخواد بمیرم نباشم از نظر بقیه شوهر من یدونه است انقدر خوب اقاست پول داره همه چی تمومه زندگیم از،بیرون حسرت کل دخترای فامیله ولی خودم دارم تو افسردگی دستو پا میزنم از دست کاراش دیونه شدم تازه میگم بهش ناراحتم میشه اقا خب دیگه وقتی حسی ندارم بهش بگم دوست دارم
خب بی دلیل؟پشیمونی از ازدواج قطعا دلیل زیادی باید داشته باشه
اره بالا تر گفتم بچه ننه بودن دهن بین بودن گیر دادن به نوع پوششم هی میخواد از یه دختر قرتی یه دختر مذهبی درربیاره عصبیم کرده بی اعصاب شدم بی ذوق سدم افسرده شدم خدا نگذره ازش