2777
2789
عنوان

همیشه باید از دست شوهرم حرص بخورم

266 بازدید | 17 پست

چند تیکه از خریدای سیسمونی مونده تو طول هفته گفتم بریم بخریم هر روز یه بهونه آورد و گفت خستم الانم که آخر هفته‌ست و خونه‌ست داداشش میگه بیاین باغ حالا اینم اصرار که بریم 

جمعه هم میخواد بگه همه‌جا بسته‌ست 

تو طول هفته صد بار گفتم پنجشنبه رو دیگه باید اختصاص بدی به من اینم از این فقط اعصاب خوردی

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حق داری تو هیچی نگو خودتو بزن به حال بدی که فقط نرین

والا دو هفته پیش هم دوباره داداشش اصرار کرد که بیاین من کمرم شدید درد میکرد گفتم نمیتونم برم ولی شوهرم رفت تازه شبشم موند

همینجوریش خیلی سنگین شدم نمیخوام واسه آخرا چیزی بمونهجشن سیسمونی هم شاید بگیریم باید زودتر همه چی آم ...

اعصابت رو خورد نکن هفته دیگه میری میگیری با ناراحت کردن خودت چیزی درست نمیشه

اعصابت رو خورد نکن هفته دیگه میری میگیری با ناراحت کردن خودت چیزی درست نمیشه

آخه فکرشو بکن تو طول هفته هر روز یه چیز گفته منم گفتم حالا اشکالی نداره پنجشنه میریم

ولی امروز نتونست اصلا به داداش بگه که نه نمیتونیم بیایم ولی کل هفته به من گفته نه نمیتونم و همچنين امروز

آخه فکرشو بکن تو طول هفته هر روز یه چیز گفته منم گفتم حالا اشکالی نداره پنجشنه میریمولی امروز نتونست ...

میدونم عزیزم درکت میکنم همه مردا همینن باور کن ما اومدیم خونه جدید شوهرم یک ساله میخاد آنتن نصب کنه هنوز نکرده😂

چون بارداری میگم حرص نخور

آخه فکرشو بکن تو طول هفته هر روز یه چیز گفته منم گفتم حالا اشکالی نداره پنجشنه میریمولی امروز نتونست ...

ر

نامزد منم میگم چرا به من نه میگی ولی به ننه و بابات نه نمیگی میگه به اونا روم نمیشه به تو روم میشه😑💔

راستش قبلاً داشتم ولی الان درستش کردم هنوز خونه خودم نرفتم تو عقدم چون تو عقدم داستان این چیزا نداری ...

خوبه پس خداروشکر

ما تو دوران عقد خیلی بیشتر بحث داشتیم شوهرم همش میگفت بریم خونه‌ی داداشام و شبم بمونیم منم قبول نمیکردم شبو چون معذب میشدم اون جا حالا خونه‌ی باباش بود یه چیزی

 همیشه با دل خوش میرفتیم با گریه برمیگشتم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز