من بعد تاپیک قبلیم رفتم به مامانم گفتم خسته شدم از دعواهاشون بحثاشون تیکه انداختناشون گفتم میخام یه بلایی سر خودم بیارم اونم خیلی راحت گفت هرکار میخای بکن و من الان واقعا میخام خودمو بکشم وقتی واسه مامانم مهم نیستم دسگه چرا زتدگی کنم☺💔
مید من چیکار کنم بقران خسته شدم از زندگی
بیخیال همه
هرکس زندگی و سختی های خودشو داره شاید مامانت عصبی بوده به دل نگیر کسی نمیخواد خار تو پای بکش بره
دیگران رو که نمیتونی تغییر بدی پس روی روح و روان خودت کار کن که کم نیاری
خیلی وقتا وضعیت اونقدارم بد نیست ولی چون از نظر روحی ضعیف هستیم وضعیت رو خیلی حاد میبینیم و دست به کارای اشتباه میزنیم
شما چند سالته؟
ب نظر من همه ی مادرا صرف مادر بودن
خوب نیستن
هر کی ی اخلاقی داره
منم مامانم گزینه های منفیش خیلی بیشتر از مثبته امیدی ب درست شدنشم نیس
مجبوریم بسوزیم و بسازیم
فک میکنم همه کاراش غده سرطانی میشن برا من ی روزی
زندگیت خیلی ارزشمند تر از این حرفاست که بخاطر به پسر بهش خاتمه بدی گلم ضمناً مادرت هم عصبانی بوده همچین حرفی زده وگرنه هیچکس دلش نمیخواد حتی خار تو پای بچش بره
ما برای علاقه و اهمیت دیگران به دنیا نیومدیم که به این دلیل جون خودمون رو بگیریم
هر روحی با هدفی به زمین فرستاده شده
و همه روز های سخت رو باید بگذرونن
آسیب زدن به خودت از چاله تو چاه افتادنه
شرایطت چیه؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
