یه مرد میانسال هست معتاد و مشروب خور و خلافکار و فوقالعاده پولدار و صد البته بیمار روانی
دو تا پسر داره که هر کدوم از یه همسرش هستند
یکی حدود ۴۰ سال و یکی ۲۵ ساله
زن اولش فوت شده و زن دوم فرار کرده آلمان
پسرها از مرده توقع دارند به مقدار پول بهشون بده تا بتونن کاسبی راه بندازن ولی مرده قبول نمیکنه
این وسط مرده عاشق یه زن ۴۰ ساله میشه و از قضا پسر بزرگه هم عاشق همون زن میشه و در آخر مرده زنه رو میکشه
بعد پسرش بهش گیر میده دختره چی شد و ...
سر همین مرده با پسرها درگیر میشه و همدیگه رو میکشن و سه تایی میمیرن