داداش کوچیکمه من وداداشم خیلی بهم وابسته یم جونمون ب هم وصله هرجامیریم باهم الان ک ازم دوره هرشب پیام وزنگ میدیم میدونی امروز ب این فکرمیکردم میگفتم زن بگیره خب مسلما اولویت زندگیش خانومشه منم ازدواج کنم اولویت زندگیم همسرمه نمیشه که یروز داداشم نتونه بهم زنگ بزنه ناراحتشم یاالکی ب خانومش بدبین شم بگم ازوقتی زن گرفته خواهرشویادش رفته چون قطعا هرکسی ازدواج کنع صاحب بچه شه اولوین زندگیش خانواده جدیدشه اینا رو یاخودم مرورمیکردم گفتم چ کاریه خودمو اذیت کنم ازالان ک مجرده فاصله بگیرم وابستگیمو کم کنم ک ازدواج کرد ب مشکل نخورم وبتونم باخانومش ارتباطمون صمیمی باشه احترام هامون سرجاش بمونع ولی وابستگی نباشه باخودم مرور میکردم ک توفقط وظیفه داری برای خوشبخت بودن داداشت دعاکنی ولی وابستگی نداشته باشی نمیدونم کاردرستی میکنم یانه نظرشماچیه