کجا بود که دیگه اون شورشوق قبل ازدواجتون و خوشی های دخترونه تون از بین رفت؟ چه اتفاقی افتاد؟
اونایی که ایک اتفاق براشون نیفتاده خواهس میکنم چیزی ننویسند
وقتی دست روم‌بلند کرد
هنوز که نشده خدا رو شکر و امیدوارم دچار روزمرگی و کسالت نشیم
برای من ربط به تاهل نداشت
قبل از ازدواجم اینطور شدم
از موقع نامزدیم
دیگ ازته دل نخندیدم دیگ بریدم .دیگ حس میکنم هشتادسالمه رنگ شادنمیپوشم ارایشی نمیکنم هیچی
همیشه ادم خودش انتخاب میکنه که چه دیدگاهی به موضوعات و اتفاقات داشته باشه
یوقتایی برا یه جنس هزارتومنی ده میلیون پرداخت میکنیم و ارزش میدیم که خب اشتباهه
مشکلات مالی نمی‌ذاره بخندیم. جز اون مشکلی نداریم با هم
از وقتی رفتم بالای مادرشوهر و جاری نشستم تو یه ساختمون
ازوقتیکه تازه عقد کرده بودم اومد توگوشیش عکس خودشو بادوست دختراش نشونم داد و تا الان که انواع اقسام بی حرمتی ها رو به خانوادم کرده ومیکنه
.خدایا همین جا دارم بهت میگم من این بشر رو نه هیچوقت میبخشم نه حلال میکنم
سی سال رو که رد کردم انگار یهو بزرگ شدم
خیلی چیزا دیگه خوشحالم نمیکنه
خیلی مسائل که قبلاً بابت شون ناراحت میشدم الان برام مهم نیستن
حس میکنم دیگه افتادم رو سر پایینی عمرم
صبور تر شدم و بی خیال تر
تو مجردی
وقتی بابام به مامانم خیانت کرد
چند ماه بعد عقدمون وقتي كه براي اولين بار جلوي بقيه بخاطر چيزي كه مقصرش من نبودم و حتي بي اطلاع بودم فحشم داد .
من خیلی وقته
ولی حتی دیگه حوصلشو ندارم بهشون فکر کنم
فقط دارم نفس میکشم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
