از دست مامانم و حرفاش دارم روانی میشم همش مقایسه همش افکارت مزخرف همش تحقیر
من دختری هستم تا حالا حتی یه بار بیرون نرفتم با دوستام یا تنهایی همش سرم داخل درس بوده حتی تا حالا تو زندگیم با به پسر هم چت نکردم کلا تو این فازا نبودم
تا حالا حتی ناخن نکاشتم با همه همکلاسی هام فرق دارم خانوادم سخت گیر هستن همه چیز رو تحمل کردن ولی امروز مامانم اومده میگه فلانی همسن تو هس شوهر کرده با یه ایل ۵۰۰ نفره داره رفت و آمد میکنه
حالا فلانی (میشه دختر دختر خاله اش)
درس اش رو ول کرده تا نهم بیشتر نخونده بعد رفته شوهر کرده مامانم داره اونو میزنه تو سر من
آخه چه موفقیتی داشته که اونو میزنه تو سر من؟