همش بحث داریم واسه ناهار نمیاد خونه و… تاپیکای این چند روزم هست اگه خواستین بخونین دعوامونو
دیشب بیدارش کردم گفتم من دیگه خسته شدم بیا توافقی طلاق بگیریم گفت باشه خیلی به همدیگه حرف زدیم گفتم هرچی تو دلم بود از بدی ها وبی احترامی هایی که در حقم کرده این چند سال اونم همینطور حرف زد هرچی تو دلش بود گفت تو منو نمیخواستی چرا اومدی توزندگیم و این حرفا💔💔
وقتی زندگیمونو شروع کردیم هیچی نداشتیم الان همه چی داره ماشین یه چند ماه پیش خریده و خونه هم تقریبا کامله
و دیگه من احساس اضافی بودن میگم
احساس اضافی بودن میکنم تو این دنیا
کاش هیچوقت منی وجود نداشت
بلند شد رفت سرکار منم بلند نشدم قرار بود بریم واسه کارای طلاق مثلا💔💔