سلام خانوما شب بخیر
ببنید ما دوست بودیم چند ماهی هم هست ک نامزدیم خیلی دوسش داشتم و اصلا منطق شایذ تو انتخابم نبوده
نامزدم کلا آدمیه ک هیچی برای من تعزیف نمیکنه ب زور بایذ ازش بخوام مقلاا در مورد ی اتفاقی. ک افتاده حرف بزنه
کارایی هم ک انجام میدن همینه وقتی انجام داد تموم شد میگخ
امزوز ساعت سه گفت میرم باشگاه گفتم چطور کاری ذاری عصرش اخه تو این سه سال ندیدم این ساعت بره باشکاه گفت ن همینجوری
بعد عصر پیام داد دارم میرم بازار فلان چیز بخرم!!!
خب سوال من ازش این بود چرا اون لحظه نگفتی
خلاصع من نمیدونم حق دارن یا ن
هیچی نمیگهههه برا من یا شایذ آخرین نفر همه چیزو میفهممم حتی بعد خانوادش
مثلای. موضوعی در مورد دوستش بود ب من نگفته بود تا از خواهرش شنیدم
چ راهکاری دارین ؟؟؟؟
تمشب بهش گفتم دیگه هیچی ن ازت میپرسم ن میخوام ک بگی پلی در مقابل انتظار نداشته باش من اونحپری ک دوس داری باشم