چرا کسی راهنماییم نمیکنه 😔🖤ترخدا بیاید

بعد ی پنج شنبه  بچه های داییم

خونه مادرم بودن

من به همسرم گفتم دوست دارم دلی

براشون کادو بگیرم

اونم گفت نه حس ترحم میگیرن اینا

منم گفتم باشه

بعد داشتیم می‌رفتیم خونه مادرم

گفتم ی لحظه وایسا

بریم فروشگاه ی دور بزنیم

یهو بهم گفت تو به حرف من گوش نمی دی دیگه

با خنده بهش گفتم نه والا من فقط حرف ننم گوش میدم

( به شوخی )

خودش می‌دونه تو ۳ سال زندگی

همش اولویت خودش بوده

خلاصه که من خونه مادرم موندم

همسرم رفت خونه خودمون

پیام داد که من برای همیشه از زندگیت میرم

( چون هی تهدید به رفتنم میکرد )

گفتم شاید الکی میگه

بعد خلاصه پیام اینا دادم

خب چرا هی گفتم هی گفت برو خونه متوجه میشی

چون نصف شب بود نتونستم بهش زنگ بزنم

گفتم مادرم پا میشه می‌فهمه

خلاصه صبح شد اومدم خونه

دیدم واو نامه گذاشته و رفته

دلم هزار تیکه شده کجا رفته

زنگ زدم بهش میگه من میرم

مشهد 😔

خلاصه که خیلی ناراحت شدم

بعد رفته رفته دیدم

اون کادو های خونمون برده قولنامه خونمون برده ... طلاهام برده و حتی کارتون گوشیش هم برده 

دیگه انگار همه چی تموم شده بود برام

شکستم قشنگ حس میکردم خورد شدم 

همه اینا به کنار اومد خونه خجسته دل اومد بغلم کن

بهش گفتم لطفا بهم دست نزن

خیلی راحت گرفت خوابید

براش مهم نبود شکستن من

براش مهم نبود تو دوروز

نابود شدم

بعد که بیدار شد

من برای اینکه به خودش بیاد

گفتم بیا جدا بشیم

نصف خونه برای من نصف هم برای

تو ( سه دنگ سه دنگ هست ) هرکسی بره پی زندگی خودش

ی زره مقاومت کرد

بعد گفت باشه 😉

زنگ زد بنگاه دار که خونه مارو بزار فروش  

میدید اشک میریزم میدید

نابود شدم یهو رو مبل دراز کشید

رفت تو گوشی 😔😔😔😔😔

بعد دوباره زنگ زد بنگاهی امید. داشتم

بگه پشیمون شدیم

میگه کولر گازی هم بکش رو پول خونه

بعد به من میگه میدونی که من قسطش میدم خودم اون پول رو برمیدارم

بعد جالب اینجاست عالم آدم میگه 

ی دلیل محکم بیار زنت این ایراد داره 

میگه من اعصابم خورد بود 

اون کار هارو کردم 

 بهش میگن اینا توجیح هست نه دلیل

حرفی نمی مونه ساکت میشه خلاصه که فرداش رفتم تو گوشی ببینم چه خبره 

دیدم ی شماره سیو شده 

به اسم فرانک بعد دیدم 

ویو طرف نوشته 

ببخشید اینطور میگم 

( پیدا کردن زن های صیغه ای ) 

بعد میگه من سیو نکردم 

نمی‌دونم از کجا اومده 

شما بودید چیکار میکردید

الان هم هی میگه ترخدا غلط کردم 

پشیمونم ولی اینکه با کی رفته داره منو می‌کشه 

این که باز منو ول کنه بره 

بچه هم فرض کن داشته باشم 

اون بچه رو چیکار کنم 

شما بگید 😭

بعد جالبه میگه که من زن ولخرج دوست داشتم 

خرج کنه مثل فلانی ناخن بزاره فلان 

این حقم نیست منی که همه چی به اندازه انجام دادم اینطوری بشنوم 

من حتی شده به خودم رسیدم ولی اندازه به همون اندازه هم جمع کردم

فقط دلم به طلاق راضی میشه 

و تو دو راهی گیر کردم شما کمکم کنید 

اینقدر تو زندگی کوتاه اومدم همه عادت کردن 

اتفاقا مشاوره هم زنگ زدم گفت نرمال نیست همچین 

آدمی باید برید مشاوره 

منظورت من دلیل محکمی ندارم یعنی چی ؟؟؟

باید بریم 

ولی مشاوره هم حتما میخاد بگه بهم سازش کن و اینا 

از این اعصابم خورده همه بهش گفتن کارت فاجعس 

بعد بهم میگه تو باید برام ناخن میکاشتی 

خرج میکردی 

جمع نمی‌کردی 

قلبم بیشتر به درد میاره