بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دوبار تا حالا واقعا از ته دل دلمو شکونده یه بار موقعی بود که به همه عالم و آدم گفته بود که من مثلاً منو نمیخواسته قرص خورده نمیدونم چی خورده چی خورده که منو بندازه اینو تو هر فرصتی هر کسی که مثلاً میبینه من حالم خوبه خوشحالم بهم میگه یه جوری حرفو میپاشم سمت این قضیه و میگن که مامانت تو رو نمیخواسته میخواسته تو رو بندازه و مورد دوم اینکه بچههای خواهرم که دنیا اومده بودن یادمه برگشت به من اینجوری کرد ببینی من بچههای تورو هم بخوام اصلاً که منم همسرم با صدای بلند تو جمع برگشت گفت همین که من خودم خودشو و بچههایی که خدا در آینده ازش بهم میده رو میخوام کافیه چه احتیاجی از کس دیگه بخواد
وقتی جواب پیامت رو ندادم بدون حتی در حد تایپ کردن دو تا کلمه هم برای من ارزش نداشتی عملاً در رو توی صورتت بستم😁😁😁😁
آخریش همین یه ذره وقت پیش زنگ زدم گفت دیروز پاچه منو گرفتی یهو تلفن رو قطع کردی!! حالا دیروزش من یهو گفتم زنگ زده بودم کارت داشتم الان یه کاری پیش اومده بعد زنگت میزنم و یهو قطع کردم. یعنی چی میگه پاچه منو گرفتی؟ 🫥🫥🫥
اینکه سنم رفته بالا به یک خواستگاری که نه قیافه داشت و نه کار درست و حسابی و ازم کوچکتر بود گفتم نه اونم گفت خودت خیلی عتیقه ای قیافه داری در صورتی که من از ۷ '۸ سالگی مثل یک زن هم خونه تمیز میکردم هم بچه نگه میداشتم هم غذا درست میکردم که خانم کارمند بود همین یکی تو این دنیا کارمند شده