دیگه واقعا دلم میخاد یا من بمیرم یا اونا تا از دستشون راحت بشم
خانوادم رو میگم بیشتر پدرو مادرم نه اینکه ادم بدی باشن ن از بس سادن مخصوصا پدرم بخاطر سادگیش کل زندگیش رو ب باد داد هیچی نداره جز مشکلات و اسیری هر بار زنگ میزنم ی اتفاقی پیش اومده از استرس کمرم درد میگیره پهلوم درد میگیره
یک عمره زندگیشون همینه اگه میمردن هم خودشون از این ذلت راحت میشدن هم من چون باعث سرشکستگی منم هستن
کاش یروزی منم تاپیک بزنم همچی درس شد