بچه ها من تو خانواده ای بزرگ شدم که منو نخواستن هیچ وقت
هزینه نمیکردن برام و انگاری فقط مجبوری پرتم نمیکردن از خونه بیرون
دکتر نمیبردن حتی. دندونام خراب شد دکتر نبردن پوسید و تموم شد
خونریزیم بند نمیومد چند سال دکتر نبردن تا هورمونام کلا بهم ریخت و بعدها گفتن تنبلی تخمدان پیشرفته و چاقیش هم برام موند
حتی تو زمستون کاپشن و لباس گرم نداشتم و مدرسه با همون مانتو و یه تیشرت کهنه زیرش میرفتم
کفشای پاره که توشون اب میرفت
حتی خرج مدرسه و کتاب هم ندادن بهم و کارگری و دستفروشی کردم
بابام هم اندازه خودش دارا هست و ماشین و خونه و مغازه و زمین داره
ولی منو نخواستن که نخواستن
هرچی زار زدم التماس کردم منو نخواستن هیچ وقتم دلیلشو نفهمیدم
بعدم ازدواج کردم
گفتم زندگی خودمو داشته باشم
بابام جهاز نداد . افتاد گردن شوهرم
حامله شدم . مامانم ازم نگهداری نکرد با اینکه خونریزی داشتم و استراحت مطلق بودم . افتادم گردن شوهرم
سیسمونی هم خدا شاهده یدونه جوراب بهم ندادن
و بازم افتاد گردن شوهرم