سلام بچه ها
امروز یه دعوای وحشتناک دیدم
اگه هستین بگید
براتون تعریف کنم☺️
بفرما
بگم؟؟
خب اذیتتون نمیکنم
الان براتون میگم
بوگو
ما امروز تو محل کارمون یه دعوای بدی داشتیم
من داشتم دوربین عکاسیم رو آماده میکردم
یهو دیدیم صدای داد و فریاد میاد
بدو بدو رفتم پایین
بعد دیدم ای واییی
دونفر که میشناسمشون با هم دعواشون شده
یکیشون که همکار منه مذهبیه
ولی اون یکی یه پسر لاشی بود
اینا همچنان در حال دعوا بودن
که یهو دیدیم یا خدا
اون پسره چاقو در آورد همکارم رو بزنه
بعد این همکارم یه دوست خیلی صمیمی داره که اونم با ما همکاره
سید هست و خیلییی هم آدم خوبیه
اینا خیلی با هم صمیمین
انگار اینارو با چسب دوقلو به هم چسبوندن
خلاصه که خیلی هوای همو دارن 🥲
بعد یهو اون اومد پایین دوستشو از پشت بغل کرد که آرومش کنه
آخه زمانی که اون عصبانی میشه تنها ادمی که میتونه آرومش کنه دوستش هست
بعد اون پسره چاقو رو آورد نزدیک گردنه پسره
میخواست شاهرگش رو بزنه 😨
دوستش که از پشت بغلش کرده بود دید چاقو سریع دستشو گذاشت رو گردن دوستش
چاقو گرفت به دستش
واییییییییییی کل سرامیک سفید اونجا قرمز شده بود 😔🤯
بعد یهو دوستش برگشت دید این داره دستش خون فواره میزنه
نیستین ؟؟؟
خب دیگه پس ادامه داستان رو نمیگم
خاب
خب هب باشه الان براتون میگم
یهو گفت یا امام حسین
محمد حسین چرا این کارو کردی ؟
بعد یهو به طرف پسره حمله ور شد آنقدر زدش
بعد این سید مارو بردن بیمارستان من رفتم باهاشون اون پسره ی اشغالم بود
این یکی میگفت دعا کن دعا کن چیزیش نشه
خدا شاهده اگه یه خط روش بیوفته زمین و زمان و نابود میکنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز